يك دوره از زندگيم
گم شد…
وقتي
ميان آرزوهاي “كودكي” ام
“پير” شدم…!
انسان مانند درياست ؛
هر چه عمیق تر باشد آرامتر است.
انسان بزرگ بر خود سخت می گیرد
و انسان کوچک بر دیگران.
انسان قوی از خودش محافظت میکند
و انسان قویتر از دیگران.
وقطعاً این قدرت را فقط میتوان در پناه پروردگار داشت.
هرکس که به او نزدیک تر است،
آرامتر، متواضع تر و قدرتمندتر است،
و تابش نور او را میتوان هر لحظه حس كرد
ما در یک دنیا به خواب رفتیم
و در دنیای دیگری از خواب بیدار شدیم
حالا دیزنی لند هم سحرآمیز نیست
پاریس هم دیگر عاشقانه نیست
حتی نیویورک هم دیگر خارقالعاده به نظر نمیرسد
دیوار چین هم دیگر قلعه تدافعی نیست
ومکه خالیست....
به آغوش کشیدن و بوسیدن به یکباره اسلحه ای مرگبار شدند
و به دیدن پدرمادر و دوستان نرفتن دلیل عشق به آنهاست
وناگهان متوجه میشوید که قدرت، زیبایی و پول بی ارزش میشوند وقتی نمیتوانداکسیژن حیاتی را به شما بدهد
جهان به زندگی خود ادامه میدهد و زیباست
فقط انسان رادرقفس قرار داده
به تصورم جهان در حال فرستادن پیام به ماست
(وجود تو لازم نیست)
هوا زمین و آسمان نیازی به وجودتان ندارد و بدون شما قادر است به زندگیش ادامه دهد
وقتی برگشتید به یاد داشته باشید که شما میهمان هستید
كاش قلبم درد تنهايي نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشتكاش ميشد راه سرد عشق را بي خطر پيمودوقرباني نداشت
از تو اي عشق، در اين دل چه شررها دارم
يادگار از تو چه شبها، چه سحر ها، دارم
با تو اي راهــــزن دل، چه سفـر ها دارم
گرچه از خود خبرم نيست، خبر ها دارم
تو مرا واله و آشفته و رسوا كردي
تو مرا غافل از انديشـهي فردا كردي
وصل و هجران سبب گرمي بازار تو بود
راست گويم دل ديوانه گرفتــار تو بود
چون نكو مينگـرم شمع تو، پروانه توئي
حــرم و دير توئي، كعبه و بتخانه توئي
راز شيرينــــي اين عالم افسانه توئي
لب دلـدار توئي، طـرهي جانانه توئي
گرچه از چشم بتي بيدل و دينم، اي عشق
هر چه بينم همه از چشم تو بينم؛ اي عشق
كاش دائم دل ما از تو بلرزد، اي عشق
آن دلي كز تو نلرزد ؛به چه ارزد؛ اي عشق
نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همهچیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً میداند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.
اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را میکند، به جزئیترین نشانهها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گلها و گیاهانش فراهم میکند. اما با وجود این، نمیتواند تعیین کند که درختی که کاشته، یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهند شد. باغبان، برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند درختها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کردهاند. یا میبیند گلدانِ سرسبزی ناگهان پژمرده شده است.
بعضی از پدر و مادرها میخواهند برای بچهشان نجار باشند.
از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیدهاند.
پسرم باید دانشمند شود، دخترم باید پزشک شود و بعد لحظه لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و پرگار و گونیا اندازه میگیرند.
۴۰دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰دقیقه تلویزیون و همینطور تا آخر.
آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند این برنامه به هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کردهاند:
نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهالهای زندهاند.
آلیسون گوپنیک، نویسندۀ کتاب علیه تربیت فرزند، میگوید باید برای بچهها باغبان بود.
باید به آنها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آنها باید راه خودشان را بروند.
با بازی، زندگیکردن را بیاموزند و با شلختگی و بههمریختگی، اهمیت نظم و برنامهریزی را درک کنند.
یادمان نرود که مرغوبترین میز و صندلیها هم هیچوقت شکوفه نخواهند
گاهي محتاجم به اقتدار
در صدايت ,كه حس كنم
برايم هركاري ميكني
پس نزديك بيا, بدون لبخند و جدي
تكيه كن به من ,با لحن درياييتبگو دوستتدارممثل لحن جديت ,مرا بغل كن…
/////////////////////////////////////////////////////
گاهي چنان
گره ميخورد دلت به دلي
ڪه هيچ چيز و هيچڪس را
ياراي گشايشش نيست
گاهي چنان مست ميشوي
از شنيدن صدايي
ڪه نفس هايش را بوسه ميزني
گاهي چنان نامي را
با جان و دل ميخواني
ڪه پژواڪ موسيقي عاشقانه ايست
گاهي چنان بيتاب ميشوي
ڪه بجاي اشڪ، سيل ميباري
گاهي چنان دلتنگ ميشوي
ڪه سَر بر ديوارِ جنون جان ميدهي
اينچنين است قصهٔ عشق و دلباختگي
و آغاز تمام تنهايي ها !
می کوباند بر صخره
آشفتگی هایش را
موج نا آرام
من
آزردگی هایم را مشت می کنم و
می کوبم بر قلب ناچارم
و او جز صدای تپشی روزمره
آهی ندارد که فریاد کند
آه می کشم و فریادم می کند موج دریا اینچنین
چگونه با تپش قلب من آشناست؟
غریبه ای آشناتر از دوستان ناسازگار
غریبه ای هم یارتر از همسایگان آزار
يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود
توي اين شهرقشنگ يه روزي هيچي نبود
ديوارامون گلي بود تلفن هندلي بود
كارامون هردلي بود گازمون كپسولي بود
برقمون چراغ سيمي لامپ هامونم قديمي
قفل درها خفتي بود يخچالامون نفتي بود
همه امیدت به اون باشه
به اون بالاسری
به اونی که میگه از رگ گردنم بهت نزدیکتره
به اونی که وقتی میشد مچتو بگیره دستتو سفت گرفت و کمکت کرد
به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه میشه تو تنبیهش محبتشو دید
به اونی که ممکنه دیر چیزی که میخواستیو بده ولی بهترینو میده
به اونی که وقتی داری گریه میکنی با لبخند نگات میکنه و میگه :
صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار
به اونی که گناهتو یک بار مینویسه و ثوابتو صد بار
به اونی که عاشقانه عاشقته و صد بار اینو گفته
وقتی همه امیدت به اون باشه
خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم ، یه حامی قوی و یه دست پر مهر داری که حتی یک لحظه هم ازت غافل نیست
تادلـــبر و دلـــدار تو باشے
خوبم
مجنون شدم و يار تو باشے
خوبم
درديست كه اے كـــاش
مداوا نشود
وقتے كه پرستـار تو باشےخـــوبم
------------------------------
مشكل است از كوي او قطع نظر كردن مرا
ورنه آسان است از دنيا گذر كردن مرا
بال من در گرد سر گرديدن گل ريخته است
از مروت نيست زين گلشن به در كردن مرا
نيست در كالاي من چون آب روشن پشت و روي
چيست يارب مطلب از زير و زبر كردن مرا؟
گر چه از شيشه است نازك تر دل بي صبر من
سينه پيش سنگ مي بايد سپر كردن مرا
پيش گل چاك گريبان باز كردن زود بود
شرم مي بايست از مژگان تر كردن مرا
در شكرزاري كه موران كامراني مي كنند
نيست از انصاف محروم از شكر كردن مرا
دل چه باشد تا ز من بايد به پنهاني ربود؟
آخر اي بي درد، بايستي خبر كردن مرا
با چنين سامان حسن اي غنچه لب انصاف نيست
از براي بوسه اي خون در جگر كردن مرا
من كه با ياد تو دنيا را فرامش كرده ام
از مروت نيست از خاطر به در كردن مرا
در بياباني كه از نقش قدم بيش است چاه
با دو چشم بسته مي بايد سفر كردن مرا
از صدف صد پرده صائب كار من نازكترست
آب تلخ و شور مي بايد گهر كردن مرا
زمان انسان ها را دگرگون ميكند…
اما تصويري كه از ايشان داريم ثابت نگه ميدارد…
هيچ چيز دردناكتر از اين تضاد ميان دگرگوني آدم ها و ثبات خاطره نيست…
بي خبر از قلبِ من داني چه كردي كه منم
آسمان را در پِيَت گشتم به اصرارِ دلم
شفقِ گيسوي يارم ميكشاند سمتِ خود
گر نه من گم ميشدم راهي ندانم تا برم
هر چه سختي ديدم و تاريكي و درماندگي
جمله شيرين ميشُدم باشد كه من تلخم بگم
گر هزاران فَرسَخَم باشد ميان من و تو
باز و بستش تا كني چَشمت همانا ميرسم
من همانم كه به شوقت غرق اشكم ميشوم
گر بِگي من هم،محال است دل به روياها بدم
ما شبيه جنسِ ،
خاك خوردِعِ داخلِ ويتريٓنيم !
كه يِه نفر انتخابمون كرْد ،
اما …
حاضر نَُشد بهامونُ پرداخت كُنِه
فَقط اومَد دلخوشمون كَردُ رفت ؛
رَفت يِه دوُرى بزنهِ وُ بَرگردِه
==================
وقتي ناراحتي تصميم نگير
وقتي دير ميشه عجله نكن
وقتي يكيو دوسش داري زود بهش نگو بذار خودش بفهمه
وقتي خيلي خوشحالي به كسي قول نده
وقتي يكي دلتو شكست سر يكي ديگه تلافي نكن
وقتي بغضت گرفته پيش هركي گريه نكن شايد همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه
وقتي با يكي قهر كردي پشت سرش حرف نزن شايد دوباره بخواي باهاش دوست بشي
و آخرش اينكه اگر خودت دلت پاكه,
فكر نكن همه مثل خودتن .!
خدا در جاهایی دور از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به تو نشان میدهد
خدایا به من ایمانی عطا کن که
نگران روزی ام نباشم
درست مانند کودکی که نگران وعده بعدی غذایش نیست
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد
با تو باشم بي نياز از هـر نيازم خوب من
با همه خوب و بد دنيـا بسازم خوب من
با تـو باشم آسمان زير پر و بال من است
با صداي خنده هايت نغمه سازم خوب من
شاعر چشمان تـو بودن برايـم آرزوست
در غزل با عشق تو من يكه تازم خوب من
با من از ماندن بگو رفتن عذابـم ميدهد
در قمـار زندگي بـا تـو نبازم خوب من
نـاز چشمان نجيبت را بـه جانم ميخرم
قبله ام چشمان تو ،رو به نمازم خوب من
آنقـَدَر پـاك و زلالي و مقدس نـازنين
دوست دارم پيش تو دل را ببازم خوب من
ميشوي سنگِ صبـوري بـر من ِسنگ صبور
كس نباشد غيـر تو محرم به رازم خوب من
=========================
زخمي بر پهلويم هست
روزگار نمك ميپاشد
و من پيچ و تاب ميخورمو همه گمان ميكنند كه من مــيرقصـــم
============================
در ادبيات فارسی داريم:
اندك اندك به هم شود بسيار
دانه دانه است غله در انبار
در رياضيات هم فصلي داريم بنام تصاعد و لگاريتم كه مي گويد اگر روزي تصميم بگيريد با يك تومان (فقط ده ريال!) پس اندازی را شروع كنيد و هر روز آن را دو برابر كنيد؛ بعد از يك ماه يك ميليون تومان و بعد از يك سال بيش از هفت ميليارد تومان پس انداز خواهيد داشت!
واقعاً متعجب خواهيد شد!
اما اين اثر را صاحب مجله موفقيت در آمريكا بنام دارن هاردی، "اثر مركب" ناميد.
اين قانون در تمام ابعاد زنگی جاريست
اگر روزي يك قاشق برنج كمتر بخوريد و چند دانه برنج خام آن را در يك كيسه جداگانه بريزيد، پس از يك سال، مصرف دو سال ديگر برنج ذخيره كرده ايد!
اگر روزي يك دقيقه تمرين كششي انجام دهيد بعد از سه ماه، بدني به نرمي ژيمناستيك كاران خواهيد داشت.
اگر شبي يك صفحه كتاب مربوط به شغل يا علايقتان بخوانيد بعد از دو سال به اندازه يك دكتراي تخصصي سواد خواهيد داشت:
رهرو آن نيست گهي تند و گهي خسته رود
رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود!
عبارات تاكيدي هم همين كار را با سلامت جسم و روان شما خواهند كرد
تا يكي دو ماه اثر قابل توجهي نشان نمي دهند، اما بعد از شش ماه اثر شگفت انگيزشان پديدار مي شود و در تمام ابعاد زندگي شما متجلي مي شود:
من هر روز يك قدم كوچك به جلو بر ميدارم
يك ريال پس انداز، يك دقيقه ورزش، يك قاشق غذا كمتر، يك كلمه محبت آميز بيشتري به اطرافيانم به زبان مي آورم.
من به اثر تصاعدي استمرار و پيوستگي عبارات تاكيدي ايمان دارم
وقتی صبرت سر اومد و طاقتت کم شد
رو به خدا مدام در دلت بگو:
اراده ی تو، نه اراده من
به طریق تو، نه به طریق من
به وقت تو، نه به وقت من
شکر کن برای همه نعماتی که به چشم نمی آیند ولی بدون آن نعمات، زندگی ما
تهی و بی معنا بود
مثل هر نفسی که می کشیم
سلامی که از سر وجود از
عزیزی می شنویم
و همین خوابی که شبها،
ما را به رویاهایمان پیوند میزند
و به آرامش و سکون میرساند.
---------------------------------------------------------
اگر توانستي تا آخر گوش دادن ، “قضاوت” نكني
گوش دادن را ياد گرفته اي . . .
فاصله هميشه اصالتش بد نيست
ميتوانيد بفهميد
طرفتان چند مرده حلاج است
كه در نبودتان،
چقدر برايش بوديد
كه دوست داشتنش فقط جلوي چشمانتان است
يا اينكه بلد است
آنقدر دلتنگ شود كه فاصله
را تمام كند
و تنها اثر فاصله رويش دلتنگي است
و بس
و ذره اي خدشه به تعهد و
دلبستگي تان وارد نكند
بعد از مدت ها نديدن
ديدن بعد از فاصله عجيب ميچسبد
:: برچسبها:
عکس پروفایل خاص ,
عکس پروفایل قشنگ ,
عکس پروفایل زیبا ,
پروفایل خفن ,
پروفایل خاص ,
عکس پروفایل جدید ,
عکس پروفایل به روز ,
عکس پروفایل غمگین ,
شاد ,
خاص ,
قشنگ ,
زیبا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 722
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
يك دوره از زندگيم
گم شد…
وقتي
ميان آرزوهاي “كودكي” ام
“پير” شدم…!
انسان مانند درياست ؛
هر چه عمیق تر باشد آرامتر است.
انسان بزرگ بر خود سخت می گیرد
و انسان کوچک بر دیگران.
انسان قوی از خودش محافظت میکند
و انسان قویتر از دیگران.
وقطعاً این قدرت را فقط میتوان در پناه پروردگار داشت.
هرکس که به او نزدیک تر است،
آرامتر، متواضع تر و قدرتمندتر است،
و تابش نور او را میتوان هر لحظه حس كرد
ما در یک دنیا به خواب رفتیم
و در دنیای دیگری از خواب بیدار شدیم
حالا دیزنی لند هم سحرآمیز نیست
پاریس هم دیگر عاشقانه نیست
حتی نیویورک هم دیگر خارقالعاده به نظر نمیرسد
دیوار چین هم دیگر قلعه تدافعی نیست
ومکه خالیست....
به آغوش کشیدن و بوسیدن به یکباره اسلحه ای مرگبار شدند
و به دیدن پدرمادر و دوستان نرفتن دلیل عشق به آنهاست
وناگهان متوجه میشوید که قدرت، زیبایی و پول بی ارزش میشوند وقتی نمیتوانداکسیژن حیاتی را به شما بدهد
جهان به زندگی خود ادامه میدهد و زیباست
فقط انسان رادرقفس قرار داده
به تصورم جهان در حال فرستادن پیام به ماست
(وجود تو لازم نیست)
هوا زمین و آسمان نیازی به وجودتان ندارد و بدون شما قادر است به زندگیش ادامه دهد
وقتی برگشتید به یاد داشته باشید که شما میهمان هستید
كاش قلبم درد تنهايي نداشت
چهره ام هرگز پريشاني نداشتكاش ميشد راه سرد عشق را بي خطر پيمودوقرباني نداشت
از تو اي عشق، در اين دل چه شررها دارم
يادگار از تو چه شبها، چه سحر ها، دارم
با تو اي راهــــزن دل، چه سفـر ها دارم
گرچه از خود خبرم نيست، خبر ها دارم
تو مرا واله و آشفته و رسوا كردي
تو مرا غافل از انديشـهي فردا كردي
وصل و هجران سبب گرمي بازار تو بود
راست گويم دل ديوانه گرفتــار تو بود
چون نكو مينگـرم شمع تو، پروانه توئي
حــرم و دير توئي، كعبه و بتخانه توئي
راز شيرينــــي اين عالم افسانه توئي
لب دلـدار توئي، طـرهي جانانه توئي
گرچه از چشم بتي بيدل و دينم، اي عشق
هر چه بينم همه از چشم تو بينم؛ اي عشق
كاش دائم دل ما از تو بلرزد، اي عشق
آن دلي كز تو نلرزد ؛به چه ارزد؛ اي عشق
نجار، قبل از اینکه شروع به ساختن چیزی کند، باید نقشۀ دقیق همهچیز را بکشد. او پیش از اینکه یک صندلی بسازد، دقیقاً میداند نتیجۀ کارش چه خواهد شد و اگر به اندازۀ کافی مهارت و تجربه داشته باشد، هیچ خطایی رخ نخواهد داد.
اما باغبان چطور؟ او هم همۀ تلاشش را میکند، به جزئیترین نشانهها توجه دارد و بهترین شرایط را برای رشد گلها و گیاهانش فراهم میکند. اما با وجود این، نمیتواند تعیین کند که درختی که کاشته، یا گلی که پرورش داده، چه شکلی خواهند شد. باغبان، برخلاف نجار، همیشه منتظر چیزهای پیشبینینشده است. یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میبیند درختها زودتر از چیزی که انتظار داشت شکوفه کردهاند. یا میبیند گلدانِ سرسبزی ناگهان پژمرده شده است.
بعضی از پدر و مادرها میخواهند برای بچهشان نجار باشند.
از همان کودکی نقشۀ راه موفقیت او را پیش خودشان کشیدهاند.
پسرم باید دانشمند شود، دخترم باید پزشک شود و بعد لحظه لحظۀ زندگی کودکشان را مثل نجارها با خطکش و پرگار و گونیا اندازه میگیرند.
۴۰دقیقه بازی، دو ساعت درس، ۲۰دقیقه تلویزیون و همینطور تا آخر.
آنها تحت هیچ شرایطی اجازه نمیدهند این برنامه به هم بریزد، اما نکتۀ بزرگی را فراموش کردهاند:
نجارها با چوب بیجان کار میکنند، ولی بچهها نهالهای زندهاند.
آلیسون گوپنیک، نویسندۀ کتاب علیه تربیت فرزند، میگوید باید برای بچهها باغبان بود.
باید به آنها توجه کنیم، شرایط رشد و بالندگیشان را فراهم کنیم، اما بدانیم که آنها باید راه خودشان را بروند.
با بازی، زندگیکردن را بیاموزند و با شلختگی و بههمریختگی، اهمیت نظم و برنامهریزی را درک کنند.
یادمان نرود که مرغوبترین میز و صندلیها هم هیچوقت شکوفه نخواهند
گاهي محتاجم به اقتدار
در صدايت ,كه حس كنم
برايم هركاري ميكني
پس نزديك بيا, بدون لبخند و جدي
تكيه كن به من ,با لحن درياييتبگو دوستتدارممثل لحن جديت ,مرا بغل كن…
/////////////////////////////////////////////////////
گاهي چنان
گره ميخورد دلت به دلي
ڪه هيچ چيز و هيچڪس را
ياراي گشايشش نيست
گاهي چنان مست ميشوي
از شنيدن صدايي
ڪه نفس هايش را بوسه ميزني
گاهي چنان نامي را
با جان و دل ميخواني
ڪه پژواڪ موسيقي عاشقانه ايست
گاهي چنان بيتاب ميشوي
ڪه بجاي اشڪ، سيل ميباري
گاهي چنان دلتنگ ميشوي
ڪه سَر بر ديوارِ جنون جان ميدهي
اينچنين است قصهٔ عشق و دلباختگي
و آغاز تمام تنهايي ها !
می کوباند بر صخره
آشفتگی هایش را
موج نا آرام
من
آزردگی هایم را مشت می کنم و
می کوبم بر قلب ناچارم
و او جز صدای تپشی روزمره
آهی ندارد که فریاد کند
آه می کشم و فریادم می کند موج دریا اینچنین
چگونه با تپش قلب من آشناست؟
غریبه ای آشناتر از دوستان ناسازگار
غریبه ای هم یارتر از همسایگان آزار
يكي بود يكي نبود زير گنبد كبود
توي اين شهرقشنگ يه روزي هيچي نبود
ديوارامون گلي بود تلفن هندلي بود
كارامون هردلي بود گازمون كپسولي بود
برقمون چراغ سيمي لامپ هامونم قديمي
قفل درها خفتي بود يخچالامون نفتي بود
همه امیدت به اون باشه
به اون بالاسری
به اونی که میگه از رگ گردنم بهت نزدیکتره
به اونی که وقتی میشد مچتو بگیره دستتو سفت گرفت و کمکت کرد
به اونی که وقتی تنبیه هم میکنه میشه تو تنبیهش محبتشو دید
به اونی که ممکنه دیر چیزی که میخواستیو بده ولی بهترینو میده
به اونی که وقتی داری گریه میکنی با لبخند نگات میکنه و میگه :
صبر کن واست بهترینارو گذاشتم کنار
به اونی که گناهتو یک بار مینویسه و ثوابتو صد بار
به اونی که عاشقانه عاشقته و صد بار اینو گفته
وقتی همه امیدت به اون باشه
خیالت راحته که یه پشت و پناه گرم ، یه حامی قوی و یه دست پر مهر داری که حتی یک لحظه هم ازت غافل نیست
تادلـــبر و دلـــدار تو باشے
خوبم
مجنون شدم و يار تو باشے
خوبم
درديست كه اے كـــاش
مداوا نشود
وقتے كه پرستـار تو باشےخـــوبم
------------------------------
مشكل است از كوي او قطع نظر كردن مرا
ورنه آسان است از دنيا گذر كردن مرا
بال من در گرد سر گرديدن گل ريخته است
از مروت نيست زين گلشن به در كردن مرا
نيست در كالاي من چون آب روشن پشت و روي
چيست يارب مطلب از زير و زبر كردن مرا؟
گر چه از شيشه است نازك تر دل بي صبر من
سينه پيش سنگ مي بايد سپر كردن مرا
پيش گل چاك گريبان باز كردن زود بود
شرم مي بايست از مژگان تر كردن مرا
در شكرزاري كه موران كامراني مي كنند
نيست از انصاف محروم از شكر كردن مرا
دل چه باشد تا ز من بايد به پنهاني ربود؟
آخر اي بي درد، بايستي خبر كردن مرا
با چنين سامان حسن اي غنچه لب انصاف نيست
از براي بوسه اي خون در جگر كردن مرا
من كه با ياد تو دنيا را فرامش كرده ام
از مروت نيست از خاطر به در كردن مرا
در بياباني كه از نقش قدم بيش است چاه
با دو چشم بسته مي بايد سفر كردن مرا
از صدف صد پرده صائب كار من نازكترست
آب تلخ و شور مي بايد گهر كردن مرا
زمان انسان ها را دگرگون ميكند…
اما تصويري كه از ايشان داريم ثابت نگه ميدارد…
هيچ چيز دردناكتر از اين تضاد ميان دگرگوني آدم ها و ثبات خاطره نيست…
بي خبر از قلبِ من داني چه كردي كه منم
آسمان را در پِيَت گشتم به اصرارِ دلم
شفقِ گيسوي يارم ميكشاند سمتِ خود
گر نه من گم ميشدم راهي ندانم تا برم
هر چه سختي ديدم و تاريكي و درماندگي
جمله شيرين ميشُدم باشد كه من تلخم بگم
گر هزاران فَرسَخَم باشد ميان من و تو
باز و بستش تا كني چَشمت همانا ميرسم
من همانم كه به شوقت غرق اشكم ميشوم
گر بِگي من هم،محال است دل به روياها بدم
ما شبيه جنسِ ،
خاك خوردِعِ داخلِ ويتريٓنيم !
كه يِه نفر انتخابمون كرْد ،
اما …
حاضر نَُشد بهامونُ پرداخت كُنِه
فَقط اومَد دلخوشمون كَردُ رفت ؛
رَفت يِه دوُرى بزنهِ وُ بَرگردِه
==================
وقتي ناراحتي تصميم نگير
وقتي دير ميشه عجله نكن
وقتي يكيو دوسش داري زود بهش نگو بذار خودش بفهمه
وقتي خيلي خوشحالي به كسي قول نده
وقتي يكي دلتو شكست سر يكي ديگه تلافي نكن
وقتي بغضت گرفته پيش هركي گريه نكن شايد همون دشمنت باشه از ته دل خوشحال بشه
وقتي با يكي قهر كردي پشت سرش حرف نزن شايد دوباره بخواي باهاش دوست بشي
و آخرش اينكه اگر خودت دلت پاكه,
فكر نكن همه مثل خودتن .!
خدا در جاهایی دور از انتظار
به دست افرادی دور از انتظار
در مواقعی تصور ناپذیر
معجزات خود را به تو نشان میدهد
خدایا به من ایمانی عطا کن که
نگران روزی ام نباشم
درست مانند کودکی که نگران وعده بعدی غذایش نیست
زیرا به مهربانی مادرش ایمان دارد
با تو باشم بي نياز از هـر نيازم خوب من
با همه خوب و بد دنيـا بسازم خوب من
با تـو باشم آسمان زير پر و بال من است
با صداي خنده هايت نغمه سازم خوب من
شاعر چشمان تـو بودن برايـم آرزوست
در غزل با عشق تو من يكه تازم خوب من
با من از ماندن بگو رفتن عذابـم ميدهد
در قمـار زندگي بـا تـو نبازم خوب من
نـاز چشمان نجيبت را بـه جانم ميخرم
قبله ام چشمان تو ،رو به نمازم خوب من
آنقـَدَر پـاك و زلالي و مقدس نـازنين
دوست دارم پيش تو دل را ببازم خوب من
ميشوي سنگِ صبـوري بـر من ِسنگ صبور
كس نباشد غيـر تو محرم به رازم خوب من
=========================
زخمي بر پهلويم هست
روزگار نمك ميپاشد
و من پيچ و تاب ميخورمو همه گمان ميكنند كه من مــيرقصـــم
============================
در ادبيات فارسی داريم:
اندك اندك به هم شود بسيار
دانه دانه است غله در انبار
در رياضيات هم فصلي داريم بنام تصاعد و لگاريتم كه مي گويد اگر روزي تصميم بگيريد با يك تومان (فقط ده ريال!) پس اندازی را شروع كنيد و هر روز آن را دو برابر كنيد؛ بعد از يك ماه يك ميليون تومان و بعد از يك سال بيش از هفت ميليارد تومان پس انداز خواهيد داشت!
واقعاً متعجب خواهيد شد!
اما اين اثر را صاحب مجله موفقيت در آمريكا بنام دارن هاردی، "اثر مركب" ناميد.
اين قانون در تمام ابعاد زنگی جاريست
اگر روزي يك قاشق برنج كمتر بخوريد و چند دانه برنج خام آن را در يك كيسه جداگانه بريزيد، پس از يك سال، مصرف دو سال ديگر برنج ذخيره كرده ايد!
اگر روزي يك دقيقه تمرين كششي انجام دهيد بعد از سه ماه، بدني به نرمي ژيمناستيك كاران خواهيد داشت.
اگر شبي يك صفحه كتاب مربوط به شغل يا علايقتان بخوانيد بعد از دو سال به اندازه يك دكتراي تخصصي سواد خواهيد داشت:
رهرو آن نيست گهي تند و گهي خسته رود
رهرو آنست كه آهسته و پيوسته رود!
عبارات تاكيدي هم همين كار را با سلامت جسم و روان شما خواهند كرد
تا يكي دو ماه اثر قابل توجهي نشان نمي دهند، اما بعد از شش ماه اثر شگفت انگيزشان پديدار مي شود و در تمام ابعاد زندگي شما متجلي مي شود:
من هر روز يك قدم كوچك به جلو بر ميدارم
يك ريال پس انداز، يك دقيقه ورزش، يك قاشق غذا كمتر، يك كلمه محبت آميز بيشتري به اطرافيانم به زبان مي آورم.
من به اثر تصاعدي استمرار و پيوستگي عبارات تاكيدي ايمان دارم
وقتی صبرت سر اومد و طاقتت کم شد
رو به خدا مدام در دلت بگو:
اراده ی تو، نه اراده من
به طریق تو، نه به طریق من
به وقت تو، نه به وقت من
شکر کن برای همه نعماتی که به چشم نمی آیند ولی بدون آن نعمات، زندگی ما
تهی و بی معنا بود
مثل هر نفسی که می کشیم
سلامی که از سر وجود از
عزیزی می شنویم
و همین خوابی که شبها،
ما را به رویاهایمان پیوند میزند
و به آرامش و سکون میرساند.
---------------------------------------------------------
اگر توانستي تا آخر گوش دادن ، “قضاوت” نكني
گوش دادن را ياد گرفته اي . . .
فاصله هميشه اصالتش بد نيست
ميتوانيد بفهميد
طرفتان چند مرده حلاج است
كه در نبودتان،
چقدر برايش بوديد
كه دوست داشتنش فقط جلوي چشمانتان است
يا اينكه بلد است
آنقدر دلتنگ شود كه فاصله
را تمام كند
و تنها اثر فاصله رويش دلتنگي است
و بس
و ذره اي خدشه به تعهد و
دلبستگي تان وارد نكند
بعد از مدت ها نديدن
ديدن بعد از فاصله عجيب ميچسبد
:: برچسبها:
عکس پروفایل خاص ,
عکس پروفایل قشنگ ,
عکس پروفایل زیبا ,
عکس پروفایل جدید ,
عکس پروفایل به روز ,
عکس پروفایل غمگین ,
شاد ,
خاص ,
قشنگ ,
زیبا ,
,
:: بازدید از این مطلب : 573
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0